کد مطلب:50505 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

واقع بینی در تربیت











ملاحظه ی مراتب افراد و دیدن تواناییها و ناتواناییهای آنان چنانكه هست و تطبیق برنامه ها و اقدامات با نیازها و مراحل تربیت و سازمان دادن روند تربیت با چنین عنایتی به سوی اهداف، بستر مناسب شكوفایی استعدادها را فراهم می كند، زیرا هر حالت و شانی از حالات و شئون حیات، اقتضای خود را دارد و برنامه و عمل تربیتی باید متناسب با آن باشد و انتظارات تربیتی باید متناسب واقعیات باشد تا تربیتی واقع بین كه می تواند به اهداف تربیت جامه ی عمل بپوشاند سامان یابد. امیرمومنان علی (ع) در تذكری والا، این نگاه واقع بینانه را در امر تربیت چنین تصویر كرده است:

«ما اخذ الله علی اهل الجهل ان یتعلموا حتی اخذ علی اهل العلم ان یعلموا.»[1] .

خدا بر عهده ی نادانان ننهاد كه دانش آموزند، مگر آن گاه كه بر عهده ی دانایان نهاد كه بدانان بیاموزند.

در این بیان بخوبی «تمكن» مورد توجه قرار گرفته است. انتظارات تربیتی باید انتظارات واقعی باشد تا تربیت امكان عملی بیابد. امام علی (ع) در نامه ای كه به عثمان بن حنیف، كارگزار خود در بصره نوشته است و او را به سبب حضور در مجلس مهمانی یكی از اشراف بصره كه مجلسی غیر مردمی و طبقاتی بوده، توبیخ نموده است،[2] این حقیقت تربیتی را چنین یادآور شده است:

«الا و ان لكل ماموم اماما، یقتدی به و یستضی ء بنور علمه، الا و ان امامكم قد اكتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه. الا و انكم لا تقدرون علی ذلك و لكن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد.»[3] .

آگاه باش كه هر پیروی را پیشوایی است كه پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان كه پیشوای شما بسنده كرده است از دنیای خود به دو جامه ی فرسوده و دو قرصه ی نان كه خوردنی خویش نموده. بدانید كه شما چنین نتوانید كرد، لیكن مرا یاری كنید به پارسایی و (در پارسایی) كوشیدن و پاكدامنی و درستی ورزیدن.

امیرمومنان علی (ع) در عین آنكه عثمان بن حنیف را به پیروی از سیرت خود می خواند

[صفحه 233]

و سلوك شخصی و سیاسی و مدیریتی خود را بدو یادآور می شود، واقعیتهای تربیتی را نیز به وی گوشزد می كند تا آرمانخواهی را با واقع بینی جمع نماید و بر اساس اصل تدرج و تمكن عمل كند. این حقیقت تربیتی چنان مورد توجه امام علی (ع) قرار داشت كه وقتی تصمیم عزیمت به سوی بصره برای رفع فتنه ی جمل گرفت و سعد بن ابی وقاص و اسامه بن زید و محمد بن مسلمه و عبدالله بن عمر از حركت با او خودداری كردند و بهانه ها ساختند، امام (ع) به آنان فرمود: «از سوی شما سخنانی نامناسب شنیده ام كه خوش نمی دارم و با وجود آنكه در بیعت با منید، شما را مجبور نمی كنم كه همراه من بیایید.»[4] آنان به توجیه رفتار خود پرداختند و سخنانی بی پایه گفتند و امام (ع) بزرگوارانه خطاب به ایشان فرمود:[5] .

«ما كل مفتون یعاتب.»[6] .

هر فریب خورده را سرزنش نتوان كرد.

عدم توجه به شرایط و اوضاع و احوال و امكانات در تربیت، برنامه های تربیتی را به بن بست می كشاند و رعایت اصل تدرج و تمكن گشاینده ی درهای تربیت در هر اوضاع و احوالی به تناسب امكانات در جهت اهداف مطلوب است. آموزشهای علوی در این جهت است. ابن جریر طبری در تاریخ خود از عبدالرحمن بن ابی لیلی فقیه كه از جمله كسانی بود كه باابن اشعث برای جنگ با حجاج همراهی كرد، روایت كرده است،[7] كه وی در سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت: روزی كه با مردم شام دیدار كردیم، شنیدم علی (ع) می فرمود:

«ایها المومنون، انه من رای عدوانا یعمل به و منكرا یدعی الیه، فانكره بقلبه فقد سلم و بری و من انكره بلسانه فقد اجر و هو افضل من صاحبه و من انكره بالسیف لتكون كلمه الله هی العلیا و كلمه الظالمین هی السفلی، فذلك الذی اصاب سبیل الهدی و قام علی الطریق و نور فی قلبه الیقین.»[8] .

ای مومنان! آن كه بیند ستمی می رانند یا مردم را به منكری می خوانند و او به دل خود آن را نپسندد، سالم مانده و گناه نورزیده و آن كه آن را به زبان انكار كرد، مزد یافت و از آن كه به دل انكار كرد برتر است و آن كه با شمشیر به

[صفحه 234]

انكار برخاست تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او كسی است كه راه رستگاری را یافت و بر آن ایستاد و نور یقین در دلش تافت.

آن حضرت در گفتاری دیگر كه از این مقوله است فرمود:

«فمنهم المنكر للمنكر بیده و لسانه و قلبه، فذلك المستكمل لخصال الخیر، و منهم المنكر بلسانه و قلبه و التارك بیده، فذلك متمسك بخصلتین من خصال الخیر و مضیع خصله و منهم المنكر بقلبه و التارك بیده و لسانه، فذلك الذی ضیع اشرف الخصلتین من الثلاث و تمسك بواحده و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و یده، فذلك میت الاحیاء.»[9] .

از مردمان كسی است كه كار زشت را ناپسند می شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمی دارد، چنین كس خصلتهای نیك را به كمال رسانیده و از آنان كسی است كه به زبان و دل خود انكار كند و دست به كار نبرد، چنین كس دو خصلت از خصلتهای نیك را گرفته و خصلتی را تباه ساخته و از آنان كسی است كه منكر را به دل زشت می دارد و به دست و زبان خود بر آن انكار نیارد، چنین كس دو خصلت را كه شریفتر است ضایع ساخته و به یك خصلت پرداخته و از آنان كسی است كه منكر را بازندارد به دست و دل و زبان، چنین كس مرده ای است میان زندگان.

این نمونه ها بیانگر تربیتی است واقع بین كه راه تربیت به سوی كمال مطلق را بر اساس تدرج و تمكن هموار می كند.


صفحه 233، 234.








    1. نهج البلاغه، حكمت 478.
    2. ن. ك: حبیب الله الهاشمی الخوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، الطبعه الثانیه، موسسه الوفاء، بیروت، 1403 ق. ج 20، صص 93 -91، محمد جواد مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، الطبعه الثالثه، دارالعلم للملایین، بیروت، 1979 م. ج 4، صص 15 -14.
    3. نهج البلاغه، نامه ی 45.
    4. ابوعبدالله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره، تحقیق السید علی میر شریفی، الطبعه الاولی، مكتب الاعلام الاسلامی، قم، 1413 ق. ص 95.
    5. همان، ص 96.
    6. نهج البلاغه، حكمت 15.
    7. ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الرسل و الملوك (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعه الرابعه، دارالمعارف، القاهره، 1979 م. ج 6، ص 357.
    8. نهج البلاغه، حكمت 373.
    9. همان، حكمت 374.